براساس گزارش هاواستافورکز، از این رو شاید بسیاری معتقد باشند که اولین دانشمند مدرن جهان را بتوان چارلز داروین یا مایکل فارادی نامید، دو شخصیت مطرح و برجسته که اتفاقا با ویول نیز همدوره بودهاند. اما تاریخ دانشمندان از زمان ابداع واژه دانشمند آغاز نشدهاست و پیش از آن نیز افرادی که با تعریف این واژه همخوانی داشته باشند،وجود داشتهاند.
برای یافتن اولین دانشمند جهان باید به گذشته بازگشت، شاید تالس که در سال 624 پیش از میلاد زندگی میکرد، درزمینه علم و ریاضیات دستاوردهای زیادی داشتهاست اما هیچ بقایایی از فعالیتهای علمی او بهجا نمانده است. شاید بتوان دیگر یونانیان باستانی از قبیل اقلیدس،پدر هندسه و بطلمیوس، ستارهشناسی که زمین را مرکز زمین معرفی کرد، به عنوان کاندیداهای اولین دانشمندان جهان در نظر گرفت. اما تمامی این افراد با وجود اینکه متفکران بزرگی بودهاند، تلاش داشتند برای اثبات یا رد فرضیههای خود به جای آزمایش از بحث و جدل استفاده کنند.
بسیاری بر این باورند ریشه علوم مدرن در میان طبقهای تاثیرگذار از فلاسفه و ریاضیدانان مسلمانی است که چندین دهه پیش از آغاز رنسانس در خاورمیانه زندگی میکردهاند. این گروه از متفکران ایرانی شامل خوارزمی، ابن سینا،بیرونی و ابن هیثم هستند. در حقیقت بسیاری ابن هیثم را که در سالهای 965 تا 1039 پس از میلاد در منطقه عراق کنونی زندگی میکرد اولین دانشمند جهان می شناسند. وی مخترع اتاق تاریک بوده و قانون انکسار را کشف کردهاست و برروی بسیاری از پدیده های طبیعی از جمله خسوف و کسوف و رنگینکمان مطالعه کردهاست. با اینهمه مشخص نیست که تکنیکهای علمی که مورد استفاده وی قرار داشتند مدرن بوده و یا به تکنیکهای بطلمیوسی شباهت داشته است.
به دلیل اینکه درباره گذشته بسیاری از جزئیات در ابهام به سر می برند، راه سادهتر این است که ویژگیهای یک دانشمند مدرن را بدانیم. به گفته برایان کلگ،نویسنده، یک دانشمند مدرن باید به از اهمیت آزمایش آگاهی داشته باشد، ریاضیات را به عنوان ابزاری بنیادین بشناسد، اطلاعات را بدون جهتگیری و قرضورزی در نظر داشته و از اهمیت ارتباطات آگاهی داشته باشد. به بیانی دیگر دانشمند مدرن باید عینا و بدون قرضورزی و فارق از محدودیتهای سنتی مشاهده کرده، فکر کرده و واکنش نشان دهد.
بسیاری فرانسیس بیکن را اولین دانشمندی میدانند که با چنین ویژگیهایی همخوانی دارد. در واقع بسیاری وی را پدر تکنیکهای علمی مدرن میدانند. بیکن قطعا تکنیکها و شیوههای جدید تحقیقاتی را گسترش داد،اما وی بیشتر یک متفکر بود تا یک تجربهگرا. ویلیام گیلبرت و گالیله در مقابل دانشمندانی تجربهگرا بودهاند، افرادی که آزمایشهایی را طراحی،اجرا و نتایج آنها را ثبت میکردند.
گالیله با متحول کردن نظر ارسطو درباره حرکت، تلاش کرد تامفاهیم پیچیدهای از قبیل نیرو، اینرسی و شتاب را توضیح دهد. وی سازنده یکی از اولین تلسکوپهای جهان است و از آن برای رصد جهان هستی استفاده کردهاست. وی در تمامی مراحل فعالیتهایش برروی اهمیت آزمایش و مشاهده تاکید داشتهاست، با وجود همه اینها،گالیله موفقیتهایش را مدیون فردی است که 20 سال پیش از وی فعالیتهای علمیاش را آغاز کردهبود.
ویلیام گیلبرت در تاریخ علم چهرهای چندان شناخته شده به شمار نمیرود. وی به خاطر انجام آزمایشهای متعدد علمی در دهه اول قرن هفدهم به نمونهای مثال زدنی در میان همکارانش تبدیل شده بود. از آنجایی که گیلبرت پیش از گالیله فعالیتهایش را آغاز کرده، بسیاری وی را لایق دریافت عنوان اولین دانشمند جهان میدانند.
وی در سال 1544 متولد شد و بین سالهای 1558 تا 1569 در کمبریج به تحصیل پرداخت. سپس در لندن ساکن شده و به عنوان یک پزشک کار خود را آغاز کرد. شاید بتوان تحقیقات گیلبرت برروی طبیعت مغناطیس را عامل اصلی انتخابش به عنوان اولین دانشمند جهان دانست. این تحقیق در اولین کتاب علمی که درباره علوم فیزیکی در انگلستان منتشر شده و "درباره مغناطیس، اجسام مغناطیسی و مغناطیس بزرگ زمین" نام دارد، انعکاس داده شده است. گیلبرت در پیشگفتار این کتاب بر نیاز به آزمایش و بحث برسر نتایج آنها تاکید کردهاست. این کتاب به کشفیات بزرگی در زمینه مغناطیس منجر شد. گالیله نیز از گیلبرت تاثیر گرفت، این دانشمند مشهور ایتالیایی کتاب مشهور گیلبرت را خوانده و بسیاری از آزمایشهای آن را تکرار کرد.